استقلال قهرمان

صحبت های خودمونی درباره تیم محبوبم: استقلال

استقلال قهرمان

صحبت های خودمونی درباره تیم محبوبم: استقلال

اندر وصف نیکی بلا!!!

خداییش حیفم اومد این مطلب از دنیای ورزش رو براتون نقل نکنم :

سال ها دنبال این نکته بودم که آیا شتر هم خواب می بیند؟ اگر نمی بیند پس این ضرب المثل معروف" شتر در خواب بیند...."ازکجا آمده؟.نمی شود که ادبیات ما بی پایه واساس وسرخود شتر را به خواب دیدن متهم کند،پس حتما می بیند. وقتی مصاحبه آقا نیکی را در روزنامه خواندم بشدت منقلب شدم واز خدا خواستم که او را از ما نگیرد. برایش آرزوهای زیادی کردم از جمله: • یک گونی ماشین که البته به دوستاش قرض بده تا بازی کنن.اونا هم باید مواژب باشن تا پلیس نگیرتشون. • یک سینی پرتا پر شلوار جین که البته توسط خیاطی برندس نخ کشی شده باشه. • یک حوض تی شرت که بپوشه و هی حال کنه. • یک انبار زنجیر که اونارو تو مسابقات بندازه گردنش(داخل ،خارج،لیگ ،غیر لیگ حتی جام جهانی) • یک دو جین دست بند که چندتاشو زبانم لال به جنس لطیف اطرافش قرض بده واز یکی دوتاشم استفاده کنه که برا ممیک صورتش مفیده. • یک خروار جام جهانی که آقا نیکی تو ارنجشون باشه. • یک لگن عینک آفتابی که مبادا شب ها بی عینک بمونه . • یک قوطی مربی کاربلد که بذارنش رو سرشون و حلوا حلوا کنن. • یک مشت مدیر عامل با حال که آقا نیکی ازشون پول بگیره ونورمن ویزدم اونا رو دست بندازه. • یک اتوبوس گدا که آقا نیکی یواشکی به اونا کمک بده. • ...و یک دنیا جوون ناقابل که آقا نیکی بشه الگوشون تا مبادا الگوی زشت داشته باشن. آمین 
 

 
 
 
 

هیچ کس کامل نیست ...

به نقل از دنیای فوتبال :

---------------------------------------------
 روزهای عجیب فوتبال ایران وارد مراحل حساس‌تری می‌شود. یادم می‌آید در آخرین جام جهانی برگزار شده برای اولین بار در نبوغ او شک کردم. بدون شک با پشتکار بود، با این حال بچه‌های دانشگاه می‌گفتند هر ترم به زور شهرت (نه محبوبیت) و توصیه آقایان نظری، وطنخواه و ... نمره پاس می‌گیرد و یادم است رقم ترم‌های لیسانسش در دانشگاه، بدجوری دو رقمی شده بود. می‌گویند تحصیل کرده است و با فرهنگ! نسبت به فوتبالیست‌های هم‌دوره‌اش، آری! ولی نسبت به مردم قشر روشنفکرچی؟! برای همین است که عجیب نبود که به او شک کردم؛ آخر آدمی که تا مرز اسطوره شدن پیش می‌رود و هماورد رستم و آرش می‌گردد، چطور می‌تواند «این همه» قدر خود را نداند. (بخوانید نفهمد) او آن روزها می‌توانست ذخیره طلایی و پر امید ایران باشد، اما با خود آن کرد که حقیقتا عمق آن ناگفتنی است! بله؛ آنقدر مشهور است که نیازی نیست نامش را ببرم، اما او فقط مشهور ماند (و اگر هم بگویم منفور، خیلی کم لطفی نکرده‌ام...)
 اضافه کنم که هیچ شبه ای درمورد امیر قلعه نویی و عدم تحصیلات عالی، رشد با فرهنگ جنوب شهری و آن ادبیات نامناسب، خودخواهی و جاه‌طلبی زیاد و توهم‌های دستهای پشت پرده، وجود ندارد اما منطق، منطق است. حتی برای شما دوست عزیز!
 مثلا اگر بازی‌های غرب آسیا برای شناخت بازیکنان بود که علی دایی حد اقل سید جلال، غلام‌نژاد و ابراهیم صادقی را خوب می‌شناخت (که بازی‌های سایپا اینگونه منظور دار لغو نمی‌شد) ویا اگر این بازی‌ها برای هماهنگ شدن نفرات اصلی بود، آیا در تیم قهرمان فصل گذشته لیگ ما حتی یک بازیکن هم در نیمکت ذخیره‌های تیم ملی جایی نداشت؟ آیا جباری این همه بدتر از محمد پروین بود، که اگر دعوت می‌شد بازی استقلال هم لغو می‌شد! و از همه اینها گذشته، چرا جواد و مسعود و آن‌دو را در اردو حبس نکردیم؟ چون زورمان دیگر به باشگاه‌های اروپایی نمی‌رسد؟! چون آنها قانون و حساب و کتاب دارند؟! چون باشگاه‌های آنها برای پیشرفت و جذب تماشاگر برنامه دارند؟! چون این باشگاه‌های داخلی هستند که اهمیت ندارند، برنامه ندارند، پول خرج نمی‌کنند و اصلا چه حقی دارند؟ و بعد سوال بیجا می‌کنند که چرا ما عقبگرد داریم. خب مگر برای کسی مهم است؟ مگر کسی در این فوتبال فکر هم می‌کند؟ همه منم منم دارند و یا پول بیشتر می‌خواهند یا قدرت بیشتر. حرفم را پس گرفتم. اصلاً هم عجیب نیست.
 روزهای«عجیب» فوتبال ایران وارد مراحل حساس‌تری می‌شود. فقط کاش در این روزهای حساس کمتر ناکامل باشیم...