استقلال قهرمان

صحبت های خودمونی درباره تیم محبوبم: استقلال

استقلال قهرمان

صحبت های خودمونی درباره تیم محبوبم: استقلال

غصه های نا تمام!

میگن خدا وقتی مصیبتی میده در کنار سختیهاش و تلخیهایی که داره نکاتی رو هم در کنارش میذاره که اگه بهش توجه بشه باعث میشه که گشایشی در کار بنده هاش ایجاد بشه ... امیدوار باشیم که از سختیها درس بگیریم و چراغی برای راهمون بسازیم! ...

جماعت لنگی هم زاییدن به سلامتی! چشمتون روشن! ...

 

 

 بدون ما نمیرین آسیا!!! آره داداش!!!

 

 

بازی آخر فصل ...

شوک عجیبی بود ...باورش سخته..اما واقعیته ...تلخ و تلخ و تلخ ... اما هرچی بود تموم شد ... آخرین بازی فصل هم انجام شد و اون معجزه ای که منتظرش بودیم اتفاق نیفتاد ...یک مساوی ... و مقام چهارم در فصلی که با ناامیدی شروع شد امیدوار شدیم و آخرش دلمون شکست ... اما اگه راستشو بخوای حقمون نبود ... این فصل حقمون نبود قهرمان بشیم ...کری خوندیم اما میدونستیم که فقط یه معجزه میتونه قهرمانمون بکنه! ...علی دایی و تیم خوبش(سایپا) شایسته ترین تیم بود و در کنارش استقلال اهواز ... اما ما نه! تیمی که مدیر نداره صاحب نداره بازیکن نداره پول نداره کوفت نداره... اگه قهرمان بشه ... باید فاتحه فوتبالو خوند ... لنگیها هم هین اواخر بد کار نکردند... البته اونا هم لیاقت قهرمانی لیگ برتر رو نداشتن ... یه چیزی تو مایه های دوم سوم حقشون بود که رسیدند ...

آخر بازی صحنه های قشنگی داشت ... ۲۰-۳۰ هزار نفر آخر بازی بلند شدند و تیمشونو تشویق کردند ...یه چند نفری هم به امیرخان فحش دادند! چرا؟ چون تیمو ول کرده بود؟! ... تیم ما یک نفرو کم داشت! غلومرضا! نبودنش خیلی به ضررمون شد ... آخر بازی صمد گریه کرد و از خجالت سرشو نتونست بیاره بالا ... علی منصور آوردش سمت تماشاچیا ... اما صمد سرش پایین بود ... اون لحظه به چی فکر می کردی قهرمان؟! سرتو بگیر بالا! ما از زحمتی که کشیدی متشکریم ...