استقلال قهرمان

صحبت های خودمونی درباره تیم محبوبم: استقلال

استقلال قهرمان

صحبت های خودمونی درباره تیم محبوبم: استقلال

لغو سفر بکهام به ایران!

     
دیوید بکهام
     

روزنامه ایران مورخ ۲۹ مهرماه در صفحه چهارم طی مطلب کوتاهی اشاره کرده که سفر  دیوید بکهام کاپیتان تیم ملی انگلیس و فوق ستاره رئال مادرید به ایران به دلیل عدم صدور روادید به ایران کنسل شده است!. بکهام در خصوص علت سفر خود به تهران گفته است که : وقتی می شنوم که بچه های ایران آنقدر به من علاقه مندند و عکس مرا در اتاقهایشان می چسبانند دوست دارم آنها را از نزدیک ببینم! ...
راستی چرا برای بکهام ویزا صادر نشد؟!  تصور کنید که یک روز بکهام برای تماشای یکی از بازیهای لیگ برتر وارد استادیوم آزدی شود!!!  چه فرصت خوبی برای معرفی فرهنگ و فوتبال ایران به دنیا از دست رفت... حیف... 

                                    

لنگ بی دنبه نمی خوایم ...نمی خوایم!!!


 
 به نظر من یکی از با مزه ترین شعارهای هواداران استقلال بعد از برد شیرین تیم محبوبشون این بود : لنگ بی دنبه نمی خوایم نمیخوایم!!!  آقا دمتون گرم! آخر معرفتین !!! مردونگی به این میگن! باس دست حریفتو که زمین خورده  و خاکی پاکی شده بگیری و بلندش کنی!!! ایول!
 وقتی بیشتر به این شعار فکر می کنیم می فهمیم که استقلالی ها هر چند که از برد تیمشون خوشحال هستند ولی بردن یه تیم درپیتی مثل پرسپولیس روز جمعه خیلی هم دلچسب نبوده و در واقع استقلالیها اونقدر جوانمرد هستند که دوست داشته باشند حریفشون در حد کلاس تیم اس اس باشه! و اصلا از ضعیف کشی  و بچه صغیر خوششون نمی آد! ...برای احترام به هواداران آبی همین جا از علی آقا دنبه محترم تقاضامند است که با بازگشت به تیم در پیت لنگی و پیاده کردن سیستم پیشرفته حسینقلیخانی ورژن یک و دو دهم!!! یه حالی به دوستان بدهد!!! و محفل بزم مارا گرمتر نماید! شما نظرتون چیه؟!
تماشاچیها : دنبه باید برقصه! دنبه باید برقصه! .... از بگوویچ نترسه!!!
راستی به همه اونهایی که نگران حال  مومن زاده (داش عماد سابق!) بودند مژده بدم که طرف زنده اس و شایعه کثیف درگذشت ایشون بر اثر سکته قلبی یا مغزی ( آخه طفلی مغزش کجا بود؟!!!) تکذیب میشه!
لازم به ذکر است که ایشان آخرین بار در حالی که پستانک در دهان کاویانپور میگذاشتند(و یا برعکس!) تا از شدت گریه اش کاسته شود دیده شده بود.

وقتی دایی! خاله هم نبود!!!



           دربی 55


حالتونو درک میکنم لنگی ها! دقیقا همون احساسیه که در پایان اولین دوره لیگ برتر! ماها داشتیم! کاملا گیج و غافلگیر! اشکال نداره حالا! فکرشو نکنین! بزرگ بشین یادتون میره!!!

از اراجیف که بگذریم خیلی از بازی دیروز کیف کردم! اِندِ فوتبال بود جون شوما! گلهای دوبس از سامره و فکری ... اونهم چه گلهایی!!! حالشو بردیم اساسی!

قبل از بازی با عماد لنگی میچتیدیم! بهش گفتم داش عماد اوضامون درامه! لبخند فرستاد! گفتم جدی میگم !  خندید! گفتم من که چشمم از این بازی آب نمیخوره! غش غش فرستاد!
و واقعا هم نا امید بودم! ( راستی داش عماد! عکس یادت نره!)
 بازی که شروع شد هر لحظه منتظر بودم اسی برام اس ام اس بفرسته یا زنگ بزنه و حالمونو بگیره که یهو دیدم سامره جونم! زد تو گل! ولی بازهم دلم قرص نبود ... هر چی که زمان جلوتر میرفت یاد پگاه گیلان میوفتادم!!! تا اینکه دیدم نیمه اول اینا اینکاره نیستن که به ما گل بزنن! نیمه که تموم شد گفتم دَدَم وای! الان توی رختکن وینگو یه حالی بهشون میده و نیمه دوم دخلمون اومده! نیمه دوم که شروع شد دیدم ناچ!!! اونها کلا فوتبال بیلمیرم!!!
... نوازی سه چهارتارو لوله کرد و کریم ترکه جفتک انداخت... ضربه کاشته ...  مجیدی... محمود...گل!!!! گل!!!  خدا...باورم نمیشد! چنان از روی مبل پریدم هوا که وقتی دوباره اومدم زمین ۲-۳ تا از فنرهاش در رفت!!! مگه میشه؟!!! این لنگیها چه راحت سوسک شدن!!! بعدش هم که علی دایی و جمشیدی رفتن بیرون دیگه خیالم راحته راحت شد... گفتم اینا تاکتیک که نداشتن حالا دیگه هیچی ندارن!!! نشستیم منتظر که کی بازی تموم میشه یهو دیدم دقیقه ۹۴ منصوریان احمق!(دور از جون!!!)گوشه زمین قیچی زد و توپو انداخت جلوی پای یحیی!!!توی ۱۸ قدم!!! آقا بیخیال! اونهم صاف زد به تیر دروازه!!!!...آه ه ه ه ه ه ه!!! نفسم بند اومد!!! آخه مردک! این چه وضعه توپ دفع کردنه؟!!! کچل!!! خلاصه به خیر گذشت! و دی دی دی دارام! دارام دارام!!! ...
من فکر میکنم که مهمترین دلیل برد استقلال و شکست پرسپولیس علی دایی بود ! چراشو الان میگم:
علی دایی ماهیتا و نوعا توی هر تیمی که باشه ( چه تیم ملی و چه پرسپولیس) میشه محور حملات تیم و اگه تیم حریف بتونه این آقارو مهار کنه و یا از کار بندازه کارش ردیفه!!! و قلعه نوعی اینو خیلی خوب فهمیده بود! و از طرف دیگه همه میدونستند که ایلیچ روی شوتهای از راه دور ضعف داره و به راحتی تسلیم میشه که شد! وینگو هم اینو میدونست ولی چاره ای نداشت جز اینکه آخر بازی یه شوت محکم نثار بطری خالی نوشابه بکنه! از اول بازی هم آروم و قرار نداشت! وقتی مربی تیم اینطور بال بال بزنه دیگه روحیه ای برای بازیکنا نمیمونه که!
راستی طبق آمار علی دایی ۵ بار جلوی اس اس بازی کرده و  این چهارمین باریه که دست از پا درازتر( چه شود!!!) برمیگرده و فقط یک بار موفق شده که مساوی کنه!!!! تا حالاش هم هیچ گلی نزده طفلکی!!! ننگ از این بالاتر!!! برو بمیر بدبخت! هر کی از راه رسید یه گلی زد غیر تو!!!نه گمانم که اینکاره ای علی خاله!!!  
علی سلمانی رو بگو!!!  جوجه!!! برو تیله بازی!!! تو را با نبرد دلیران چه کار؟!!! بچه!!! میناوند بیچاره رو بگو! سوسک شد اساسی!!! نمی دونم چه سروسرّی با وینگو داشت که فیکس شد!!! اصلا مالی نبود! ولی حیف از یحیی...خدایی خیلی قشنگ بازی میکنه...حیف که اونو حامد تنها بودن!!! حالا گیریم هم اینجور! تیمی تیمه که ۱۱ بازیکن طراز اول و یه دست داشته باشه که سرورتون داشت! خوبش رو هم داشت! سید عباسی ( ماه!) نوازی(فوق العاده) نیکبخت برومند صادقی ( عالی) قربانی ( دوبس) همدانی ( بی نقص) فکری ( بهترین بازیکن از نظر من!) مجیدی سامره() عنایتی ... و بقیه... اینا جاشون توی تیم ملی خیلی خالیه مخصوصا صادقی و قربانی...
اگه این دادکان لعنتی اینقدر لنگی بازی در نیاره!!!
فعلا بسه! ...تا بعد... زت زیاد!

شعار هفته!!!

لنگیا کوشن؟ تو سوراخ موشن!!!!!!

شعار فردا :

لنگیها! بالا برین پایین بیاین ...


                        اس اس سرورتونه!!!

آقای غمخوار! نامردی تا کجا؟

ای پیرش بسوزه! کی؟ غمخوار دیگه!!! مردک احمق به دست و پا افتاده که به هر قیمتی که شده حال سَرورشو بگیره! دیروز با مطبوعات مصاحبه کرده و گفته : ... قرارشده که ما این بازی رو ببریم... ای روتو بنازم مرد! درسته که مربی دفاع شخصی و جیک بوک تونگی ولی دلیل نمیشه که این قدر پررو باشی!!! از پررویی زدی رو دست علی دنبه!
آخه مردک! بگو ببینم با کی قرار گذاشتین؟ با دادکان؟! با کمیته داوران لنگی؟! با گومز؟!!!
بوی گند تبانی به مشام میرسد خلایق! 
این مردیکه لنگی مدیریتش به یه مو بنده و اگه بازی جمعه رو ببازه از مدیریت گاوداری لنگیها ورش میدارن و میندازنش توی قفس میمونها که باهاشون جیک بوک تونگ بازی کنه! حالا به هر قیمتی که شده باس ببره! البته به قول اسی (ره) : شتر در خواب بیند پنبه دانه! تازه این یارو شتر هم نیست ...  الاغه!!!
دادکان لنگی هم رفته یه داور بی تجربه و خام رو ورداشته آورده که به ساز آقایون برقصه!!! آقایونا! خجالت! خجالت! ...
 یه روزی مجله توفیق نوشت: دم خر عَلم شد! ...ون خر هویدا... امروز هم کافیه جای علم و هویدا اسامی آقایون غمخوار و دادچان!( با لهجه شیرین قزوینی) قرار بدیم! ...همون کاربرد رو داره!

 

پشت پرده ورزشگاه آزادی!

آقا جای دشمناتون خالی! ... دیروز خدا زد پس کلّمون که پاشو برو استادیوم ببین چی ساختیم!!! ما هم پاشدیم که بریم استادیومو دید بزنیم!!! ساعت سه رسیدیم درب غربی ورزشگاه...اونایی که اهلش هستن میدونن که درب غربی جایگاه هوادارای کدوم تیمه!!! ما هم از همه جا بیخبر رفتیم نشستیم قسمت جنوب غربی جایگاه!!! به اتفاق اعوان و انصار!!! هنوز پامونو نذاشتیم داخل استادیوم که دیدیم صدای جمعیته که داره میادو حواله های مختلفه!!! است که صادر میشه!!! خلاصه به همین منوال گذشت و بازی شروع شد ولی در اظهار لطف تماشاگران نسبت به هم هیچ کم نشد که نشد... آقا گل زدیم بازهم زدیم و باز هم... ولی دو تا موضوع تغییر نکرد ۱- انواع حوالجاتی که صادر میشد!!! ۲- تابلوی الکترونیکی بزرگترین ورزشگاه کشور که آبروی هر چی ایرانیه برد!!!
البته چیزهای جالب زیادی اونجا بود:
۱- قبل از شروع بازی شعر بسیار زیبا ی آهویی دارم خوشگله!!! برای کودکان عزیز حاضر در استادیوم پخش شد تا حوصله شون سر نره!!!
۲- دو تا خبرنگار زن هم اون وسط بودد که احتمالا کرولال بودند! در غیر اینصورت چطور تونستند جوّ پر از حوالجات استادیوم را تحمل کنند؟؟!!!
۳-ما بهترین تماشاچی های دنیا رو داریم!!!!!(با مزه ترین جوک قرن!)
۴- براداران عزیز و دوست داشتنی نیروی انتظامی خیلی مودب و مهربونن!!!!!!!!
 آقا از ما نصیحت ...هیچوقت با باباتون نرین استادیوم!!!

۲۵ مهرماه .... کولینا یا لوبوس؟!

روبرو آماده باش!!!! ۲۵ مهر ماه بکُش بکُشه!!!! بالاخره آقای دادکان عزیز( عشق قزوینی های محترم!!!) خیالش راحت شد که دایی به بازی میرسه و رضایت داد که بازی دربی روز جمعه آینده برگزار بشه!!! آقاجان قبلا گفتم باز هم میگم .... برای استقلال دایی و خاله و عمو و اینا فرقی نداره ...باشن یا نباشن... همشونو میدیم دست آدریانو لوله شون کنه و بزنه توی گل!!!! خَیلی شانس آوردن که اکبر پور نیست... اگه بود که دخلشونو میاورد... اما از اونجایی که به داش عماد قول دادم که بیشتر از یه گل نزنیم و از این حرفا ... اون گل رو هم میزاریم آدریانو بزنه!!!
راستی شنیدستیم که تیم درپیت لنگیهارو می خوان بندازن به بنیاد!!! البته خیلی وقت پیش قرار بود که بنیاد یه گاوداری صنعتی راه بندازه !!! مثل اینکه تازه به بهره برداری رسیده!!!!
خوب مبارک آقای غمخوار باشه!!!
مدیرتیم پر افتخار اس اس  هم که کماکان دنبال جور کردن بدهی های آقای حاج فتول غبغب!!( به قول اسی ) کاسه گدایی دستش گرفته و این ور اون ور میره!!! تورو خدا فلاکت از این بیشتر میشه؟! 
ایضا شنیدستم که فردوس عادلپور!!! مجری محترم برنامه نود گیر سه پیچ داده به بچه خوشتیپ اس اس ( نیکی جیگر!!!) که ای آقا چرا کم محرومش کردین و چرا دارش نزدین و از همه بدتر چرا اجازه دادین به بازی با پرسپولیس برسه!! اگه گل بزنه چی؟! چه خاکی توی سرمون بریزیم!!!( خاک رس توصیه می شود!!!) .... بابا بیخیال! طرف اینکاره نیست! اگه آدم بود که دقیقه نود توپ رو با دست نمیگرفت ...اونهم توی ۱۸ قدم!!! پس زیادی جوش نزن که شیرت خشک میره!!!!

خُب! این هم پیش درامد بازی دربی...نقدا عزت زیاد!!!

ما پرسپولیس را زیر پا می گذاریم!!!

بلا فاصله بعد از بازی استقلال و فولاد!
آقا دمش گرم!!! کی؟! داش فرزاد دیگه!!! عجب گلی زد!!! دوبس دوبس!!!
آقایان پرسپولیس ماستهاشون کیسه شده!!! آقا نترسین!!! فوق اعلاش می بازین!!! مثل پارسال و سالهای قبل!!!! ....زرشک! شوخی بود جدی نگیرین!!!!!
آهای لنگی ها !!! مگه نگفته بودمتون که بالا سرتون نعل اسب بزنین تا نحسی ازتون دور شه!!! به خاطر خودتون میگما!!! نگین نگفتی!!!
داش فرزاد خیلی سالاری!!!
راستی!! سرور هر چی لنگیه!!!! کی؟ امیر دیگه!!! امیر قلعه نوعیه!!!! ...اینو ۵۰ بار بنویسین و سعی کنین یادتون نره!!!